رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

اولین آرایشگاه پسرم

سلام پسرم ، عزیز مهربون من ، دیروز برای اولین بار با هم رفتیم آرایشگاه کوکی جای جالبی بود ، تو هم مثل یه پسر ماه ساکت و آروم نشستی و اونجا هم از قضا cd های خاله ستاره رو گذاشتن و تو هم ساکت نشستی و نگاه کردی و یا با خانومی که باهات بازی می کرد بازی کردی . عزیزم دوست دارم . راستی کوکی یه یادگاری قشنگ هم بهت داد که عکسش رو برات میذارم.     ...
29 شهريور 1391

پسر 325 روزه ی منننننننننننننن

پسر نازم سلام عزیز دل مامان ، از شیطنت ها خیلی کلافه شدم، خیلی اذیتم می کنی الان هم همش به تلویزیون بدبخت گیر دادی و میری پشتش و سیم هاش رو در میاری و قطع و وصلش می کنی . نمی دونم چی بگم و چی کار کنم باید فعلاً دست رو دست بذارم تا کمی بزرگتر بشی عزیزم . مظلومیت شبهاتو می خوام ، توی خواب انقدر مظلوم هستی که دوست دارم فقط ببوسمت و تو بغلم نگهت دارم . عاشقتمممممممممممممممممممممممممم پسر     ...
28 شهريور 1391

رادمهر در استان های گیلان ،اردبیل،آذربایجان شرقی،غربی و کردستان

سلام پسرم عزیز دلم ، یه هفته ای بود که مسافرت بودیم توی این مسافرت من یکی رو که بیچاره کردی عزیزم ،خیلی شیطونی میکنی از درودیوار نزدیکه که بالا بری.آخرهای مسافرت سرما خوردی و بیحال شدی وبیشتر اذیت کردی . اما کارهای قشنگ : دو تا کلمه یادگرفتی اولین کلمه ای که گفتی ماما بود نمی دونی چه ذوقی کردم عزیزکم . خوابت می اومد و داشتی گریه می کردی که گفتی ماما و اومدی تو بغلم عزیز مامان و دومی آب بود که از در یخچال آویزون شدی و گفتی آب . خیلی بزرگ شدی عزیزکم ....... دوست دارم اندازه همه ستاره های آسمون .     ...
17 شهريور 1391

یادی از گذشته

سلام عزیزم امروز این دومین پستی که برات میذارم آخه داشتم موبایلمو چک می کردم این عکس که بک گراند موبایلم هست رو کلی نگاه کردم و یاد روز اول و اولین عکس هایی که ازت گرفتم افتادم و خواستم این حس دوست داشتنی رو با تو هم قسمت کنم .ببخشید که کیفیتش پایینه آخه با موبایلم گرفته بودم . این عکس همیشه منو یاد لحظه ای که تازه بدنیا اومده بودی ، رو تخت کنارم تو اتاق عمل، گذاشتنت لای یه پارچه سبز و با اون چشمای نازت ذل زده بودی بهم و ساکت و آروم نگاهم می کردی نگاهی که هیچوقت یادم نمی ره . اون لحظه فراموش نشدی ترین لحظه زندگیم بود. ...
17 شهريور 1391

پسرکم ، عزیز دلم

سلام پسرکم ، عزیز دلم. پسر نازم علاوه بر دست دسی و بوس کردن ، بای بای کردن هم یاد گرفتی عزیزم. وقتی میگم بای بای کن دستتو بلند می کنی و نگاه می کنی و بعد بای بای می کنی . فردا 8 شهریور صبح زود داریم میریم مسافرت ، بعد از برگشتن برات از مسافرت میگم و از عکساش برات میگذارم.     ...
7 شهريور 1391

رادمهر و شهرزاد مهربون

بله عکس گل پسر نازم دوباره تو شهرزاد چاپ شده اما ایندفعه 2 بار . یه بار تو جشنواره عکسخند ،یه بار هم تو مسابقه عکس روی جلد . دوستان عزیز رادمهر : اگه دوست دارید شماره 092 رو به شماره 20009592 sms کنید تا عکس رادمهر من هم روی جلد مجله شهرزاد چاپ بشه . از همتون ممنونم . پسر نازم یه دنیا دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم
6 شهريور 1391

رادمهر در طالقان

سلام عسلم ، نازنینم . مامان جون خیلی تازگی ها شیطونی می کنی عزیزم ، تعداد دفعات راه رفتنت بیشتر شده و همون2 ،3 قدمه فعلاً. عاشق ماکارونی هستی و خیلی خوب می خوری.اداهای جدید از خودت در میاری خودتو لوس می کنی راه و روش لوس شدن رو خوب یاد گرفتی تا می بینی یه لحظه حواسم جای دیگه ست میای و منو بوس می کنی وبهم نگاه می کنی و می خندی . خیلی شیطونی عسلم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم یه دنیا عزیز دلم     ...
1 شهريور 1391
1